سبد قلبم را پر خواهم کرد از عطر تنت،
تا که یادم باشد روزی اینجا بودی…
نزدیک تر از من به خودم…!
نمی دانم ،
چرا امروز واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی کهمی بارد....
و اینک باران ،
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد ،
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
تو دریایی و من موجی اسیرم
که می خواهم در آغوشت بمیرم
بیا دریای من آغوش بر کش
نمی خواهم جدا از تو بمیرم
نظرات شما عزیزان: